تو سینه‌اش جان جان جان…

بدست نویسنده


اگر حرف از سرما می‌زنم
شما جدی نگیرید
نیمی از قلبم با من نیست

احمدرضا احمدی

 یک نفر، توی هر آدمی نشسته. یک نفر برای اینکه دلش تنگ شود، برای اینکه ذوق کند، بترسد، بخواهد و بهانه بگیرد.

زنی، تمام روز در من مچاله می‌شود. سکوت می‌کند و جمع می‌شود توی خودش. و من تمام شب را تا صبح با حوصله و آهسته از هم بازش می‌کنم